خاطره روز تولد ماهان جونم...
نازدونه ی مامان شما روز شنبه 19/1/91 ساعت ٢:٢٠ دقیقه ی ظهر بدست خانم دکتر فضیل باوزن4200و قد٥٢(هزارماشالا) زمینی شدی..... وای که چه روز قشنگی بود ازصبح که چشام و باز کردم تا اماده بشم بریم بیمارستان بغضم همش گرفته بود از یه جهت خوشحال بودم ازطرف دیگه هم ناراحت بخاطر اینکه ازتو دلم جدامیشدی و اون حسی که فقط خودم و خودت داشتیم و دیگه نخاهم داشت و یاد این جمله افتادم: شگفت انگيز است. اين كه لم بدهي يك گوشه و براي كودك درونت كتاب بخواني. با او حرف بزني. از دلخوشي هايت بگويي، از دغدغه هايت. كودك دروني كه استعاره نيست، يك واقعيت است. شب و روزم را با او ميگذرانم؛ با هزار اميد و اشتياق. دلم بر...
نویسنده :
مامان سیما
16:12