16 ماهگی نفسم
خیلی شیرین شدی عزیزکم
خیلی خواستنی شدی خواستنی تر بودی وخاستنی ترترترترتر......... شدی
خدا رو شکر میکنم به خاطر وجود شیرینت
این ماه هم با شیرین کاریهات و خوشمزگیهات تموم شد
همش با خودم میگم حیف که داره این روزا تند تند میگذره با همه سختیهایی که داره و گاهی خستگیهایی که برام میمونه دوست دارم زمان متوقف بشه همیشه تو این روزها بمونم
اما تو باید بزرگ بشی و بزرگ و من ........
راستی یادگرفتی به بستنی میگی منمییی...ماما روهم دیکه کامل یادگرفتیوهمش صدام میکینی و هر چقد میگی ماماااااااااا منم میگم بله و شما همشششش صدام میکنی و یه چیزایی میگی که متوجه نمیشم نفسی...
تند تند هم حرف میزنی و ما که نمیفهمیم چی میگی اما بامزه حرف میزنی از خواب بیدار میشی گاهی با خودت حرف میزنی گاهی هم گریه گاهی هم خنده...
یه وقتایی میای من و اروم میزنی و منم نشون میدم که زشته و گریه میکنم نمیذاری و زود سرتو میذاری رو پام
بوس میفرستی...ناز میکنی...اننهههه رو خیلی دوستداری و همچنان عاششششق ددددر..تا کسی تو خونه بره سمت کمد و للباسای بیرون زود میپری بغلش و میخای بری...
عاشق بهم ریختن وسایل کابینتایی...مخصوصا زیر ظرفشوی...کشوهااا رم که نگو..خیلی از وسایلامو شکستییییییی نفسم البته اولش یکم عصبانی میشم ولی تو ساکت نگام میکنی...فدای سرتتتتت نفس
اینم چنتا عکس ازین روزای ماهان گل گللللللللییییم
عکسا تو ادامه مطلب
این اقا ماهانه منه....داره همه جاسرک میکشه وبدوبدو میکنه....
اینجاهم حیاط خونه باباجون اینا در حال چیدن هلو...٢ تاهم خورد نفسی
اینجا هم یروز وسط هفته تو باغلارباغی....اصلا حوصله نداشت جیگر مامان
....
ولی وقتی میمون و بقیه حیونا رو دید کلی ذوق کرددددددددددددد..
...
...