شروع.....
سلام نفسه مامان...امروز دقیقا ٨٧ روزه شدی و مامانی از وقتی حامله بود همش میخاست برات وبلاگ بسازه و خاطرات هر لحظه باتوبودن و عشقه اینکه تو تو دله مامانی هستی و توش بیاره ولی نمیشد...هم بخاطر اینکه درگیر پایان نامم بودم هم زیاد حوصله ی نت و نداشتم....هم اینکه همش منتظر تموم شدنه خونه جدید بودیم که کی تموم بشه و بیایم توش راحت شرو کنم برات بنویسم که ٢ ماه شد ٥ ماه و ما چندماه خونه مامان بزرگ و مامان جون بودیم و وسایلامون و گذاشته بودیم تو اتاقای خونه جدیدمون....ولی دیگه قول میدم حداقل ماهی ٢/٣ بار بیام و ازکارا ودلبریات بنوییسم و عکساتو بذارم...نفس مامان الان که دارم اینارومینویسم تو مث یه فرشته نااز خابیدی ....فدددددات بشم که هر لحظه ماه وخوردنی ترمیشی و من هر لحظه بیشتر از قبل دوست دارررررررررم.....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی