ماهانماهان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

عشق و نفسم ماهان

24ماهگی گل پسرم ماهان

زود گذشت نه ؟ همه دلنگرانیهای بارداری همه استرسها و دکتر رفتن ها همه دردهای دوران بارداری      زودگذشت نه؟ همه شب بیداریها همه نگرانیهام و استرسهام درمورد شیر خوردنت همه ناله کردنهات   موقع خوابیدن     زود گذشت نه؟ همه واکسن زدنهات و دردهاش همیشه میگفتم کاش میشد اصلا بهت واکسن نزنم     زود گذشت نه؟ همون ویروس لعنتی که اشک خودت و من رو دراورد همون که با هیچ دارویی تبت رو پایین نمیاورد همون که پارسال از روزای اول عید شرو شدباسرخی چشمات تا چند هفته طول کشید وهرروز چندبار اسهال میکردی و منم خون به دل میشدم یادته دردا وتبای شبون...
20 فروردين 1393

22...23 ماهگی

      شازده پسرم دیگه 2 ساله میشه... خدارو هزار مرتبه شکر...امسال خیلی زود گذشت چون جیگر مامان هر لحظه دلبری میکنه و مارو مشغول خودش کرده..الهی که همیشه زنده و سلامت باشی...فدای شیرین زبونم بشم که دیگه یواش یواش داره جمله بندیش و کامل میکنه فقط کلمه کلمه جدا میگه تا منظورش و برسونه..تازگیا هم اسم مامان باباش و بعضی وقتا صدا میکنه وقتایی که شاید حواسم زیاد بهش نیست اونقد میگه ییما  یییماااااا تا مامان خودش و بهش برسونه ....ازشیرین کاریا و شیطونیاش هرچی بگم کمه و وهمشون واقعا یاد مامان نمیمونه...از در ورودی و باز کردن و اتو وجارو کشیدن و پیچ گوشتی بدست گرفتن و دنبال پیچ گشتن تو خونه  تا ...
11 اسفند 1392

خدایی کن مـــــــــادر خوبــــــــــــــــــ

  تقدیم به ماردانی که گاهی زود خسته وکم تحمل میشن(مخصوص دوستا ی گلم) نگاه کن به کوچکی و بی پناهی و نیازهای لحظه به لحظه اش. که دمی تو را از خود غافل نمی خواهد و نمی تواند ببیند. هیچ کسی را در دنیا نمی شناسد جز تو. با هیچ کس پیوندی ندارد جز تو. ... به هیچ کس امید نمی بندد جز تو... به هیچ کس آرام نمی گیرد جز تو... فقط و فقط تو را می شناسد و تو را می خواهد. عجیت "یکّه شناس" است. اوج نیاز و بیچارگی اش را حسّ?می کنی؟ اوج قدرت و حیات خودت را درک می کنی؟ اگر او را محروم کنی، چه کسی او را می پرورد؟ و تو... که خود او را آورده ای و خواسته ای و دوست داشته ای؛ می شود محرومش کنی؟ می شود کنارش نباشی و نمانی؟ آن هم زمانی...
12 بهمن 1392

21 ماهگی گل پسرم ماهان

..گل پسر مامان  تو اینروزای سردزمستون  که چنبارم سرماخورده و  اذیت شده خداروشکر از شیطنت نفسی چیزی کم نشده    و همچنان این داستان شیطنتای ما ادامه داره و بدجور مامان و سرگرم میکنه  از وقتایی که دست مامان و میگیره میبره اتاقش و میگه مامااااااااان  داااارت بادی(کارت بازی)..یا در در  و علیدا (علیسا) و تازکییا امیر هم اضافه شده که اسمشم کامل و واضح درست میگه مامان امییییییر... .فدای زبون شیرینت بشم که هنوز س  و ش و چنتا کلمه دیگه رو نمیتونی خوب تلفظ کنی و خیلی بامزه میگی وقتی میگم بگو سلام صببخیر میگی دلام دوبحییی...میگم بگو سیما میگی دیماااااااااگل پسر مامان دیگه طوطی شده ب...
4 بهمن 1392

آقا ماهان تو ماه محرم پارسال و امسال

عزیزم ماهانم وقتی عکساتی سال قبلت و میبینم  همش خدارو شکر میکنم که سالم و سلامت داری باهامون نفس میکشی و بزرگ میشی... چنتا عکس ماهان نفسی تو مراسم عاشورا تاسوعای سال 91 و 92...   عکسا تو ادامه مطلب....   فدای نفسیم بشم... که برا بار اول که دیدمراسم و کلی تعجب کرده بود و هرچی صداش میزدیم بزور نگامون میکرد زودی هم سینه زدن و یاد گرفت و با هر صدای نوحه ای زود دو دستی سینه میزد ....   ...
3 دی 1392

19 و 20 ماهگی گل پسرم ماهان

 گل پسرم فدای شیرین زبونیت بشم با اینکه کلمه ها رو پس و پیش میگی بقول خاله اینه هم دورانیه برا خودش... تو این روزایی که گذشت خیلی پیشرفت کردی و خیلی از کلمه هایی رو که قبلن نمیتونستی بگی و قشنگ تکرار میکنی و البته فک میکنم بخاطر فلش کارت هایی هست که باهاشون بازی میکنی و همش دست ما رو میگیری و میبری اتاقت تا باهات بازی کنیم و کارتا رو نشونت بدیم و شما با ذوق بگی... به حیوونایی مثل گاو فیل خرس روباه  با ذوق میگی اوهههه  یعنی ترسناکه البته گاو و میگی باووو به میمیون میگی میموووو...ماهی"  ماااا....گربه" میووو...کلاغ"  قاااا قاااا.....اردک . جوجه . کبوتر هم جوجو   وبه سوسک و مگس این چیزای هم جی جی آککک......
3 دی 1392